کاش تنها غم دلم ؛ شکستن نوک مدادم بود ...

حرفای دل یه زمینی که از زمین سیره ...


وارونه های من ...

 

فکرش را هم نمیکردم
روزی سیگار بکشم

حالا… سالهاست که سیگار مرا میکشد
چای… مرا میریزد
آینه… سراغ دندان هایم را میگیرد
حال ریه ام را می پرسد
من…
به ناچار با موهایم ور میروم…

 

 

پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

رفیق بی کلک ...

 

زانوهامو بغل کرده بودمو نشسته بودم کنار دیوار

دیدم یه سایه افتاد روم

سرم رو آوردم بالا

نگاه کرد تو چشمام، از خجالت آب شدم

تمام صورتم عرق شرمندگی پر کرد

گفت:تنهایی

گفتم:آره

گفت:دوستات کوشن؟

گفتم: همشون گذاشتن رفتن

گفتی: تو که می گفتی بهترین هستن!

گفتم:اشتباه کردم

گفتی: منو واسه اونا تنها گذاشتی

گفتم:نه

گفتی:اگه نه،پس چرا یاد من نبودی؟

گفتم:بودم

گفتی:اگه بودی،پس چرا اسمم رو نبردی ؟

گفتم:بردم، همین الان بردم

گفتی:آره،الان که تنهایی،وقت سختی

گفتم:…..(گر گرفتم از شرم-حرفی واسه جواب نداشتم)

-سرمو انداختم پایین-گفتم:آره

گفتم:تو رفاقتت کم آوردم،منو بخش

گفتی:ببخشم؟

گفتم:اینقدر ناراحتی که نمی بخشی منو؟ حق داری

گفتی:نه! ازت ناراحت نبودم! چیو باید می بخشیدم؟

تو عزیز ترینی واسم،تو تنهام گذاشتی اما تنهات نذاشته بودمو نمی ذارم

گفتم:فقط شرمندتم

گفتی:حالا چرا تنها نشستی؟

گفتم:آخه تنهام

گفتی:پس من چی رفیق؟

من که گفتم فقط کافیه صدا بزنی منو تا بیام پیشت

من که گفتم داری منو به خاطر کسایی تنها می ذاری که تنهات می ذارن

اما هر موقع تنها شدی غصه نخور،فقط کافیه صدا بزنی منو

من همیشه دوست دارم،حتی اگه منو تنها بزاری،

همیشه مواظبت بودم،تو با اونا خوش بودی،منو فراموش کردی تو این خوشی

اما من مواظبت بودم،آخه رفیقتم،دوست دارم

دیگه طاقت نیاوردم،بغض کردمو خودمو انداختم بغلت،زار زدم،گفتم غلط کردم

گفتم شرمنده ام،گفتم دوست دارم،گفتم دستمو رها نکن که تو خودم گم بشم

گفتم دوست دارم…

گفتم: داد می زنم تو بهترین رفیقیییییییییییییییی

بغلت کردم گفتم:تو بن بست رفیقی

یک کلام،خداتو بهترینی

*******

 

 

 

 

چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

غریبه ی امروز و آشنای دیروزم ...

 

*❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤
 
 
* *
 
*می دانی … !؟ به رویت نیاوردم … ! *
 
* از همان زمانی که جای ” تو ” به ” من ” گفتی :
 
” شما ” *
 
*فهمیدم *
 
*پای ” او ” در میان است …*
 
 
* *
❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤

سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

بابایی ...

 

اگه یه روز دختر داشته باشم !!!

به دخترم پول تو جیبی نمیدم ...

تا یواش از پشت سرم بیاد ...

دستاشو حلقه کنه دور گردنم ...

درگوشم پچ پچ کنه بگه :

بابایی بهم پول میدی ؟ ... داریم با بچه ها میریم بیرون

منم موهاشو بزنم کنار ...

ماچش کنم ...

بگم برو از جیبم وردار بابایی ؛

بخاطر دخترم هم که شده ، یه روز بابا میشم ...

***

 

 

سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

افسوس ...

 

 

دلمان خـوش است به این لـذت هـای کـوتـاه

به دروغ هـايی که از راســت
بـودن قشنــگ تـرند...!

به اينکــه کســی برايمــان دل بســوزاند

يـا کســی عاشقمــان شــود
با شــاخه گلی دل می بنــديـم

و با جملــه ای دل می کــنيم
دلمــان خـوش می شــود

به بـرآوردن خـواهشــی و چشــيدن لـذتـی
و وقــتی چيـــزی مـطابـق مــیل مــا نبــود

چقـــدر راحـت لگـــد می زنيـــم

و چــه ســــاده می شـکــنيم

همــــه چيـــز را...!

افسوســـــ ...!!
 
 

****

 

 

یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

همه نه ...

 

[تصویر:  1359340935.gif]

 

در راببند ...

بگذار بگویند مهمان نواز نیستی !!!

.

.

هر کسی لیاقت حریم دل را ندارد ...

***

 

جمعه 13 بهمن 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

آدم برفی ...

 

 

زمستون که شد ...

آدم برفی تنها کسی بود که به گرمای دست کسی نیاز نداشت و

به گریه های من میخندید .

ولی همیشه که زمستون نبود !

بهار شد ...

من هنوز گریه میکردم ؛ ولی ایندفعه آدم برفی هم کنارم بود.

آخه تازه معنی گریه هامو فهمیده بود .

آخه داشت ذره ذره آب میشدوهیشکی نبود که دستاشو بگیره .

هردومون دنبال یه قلب میگشتیم ...

من دنبال قلبی که واسم بتپه و

آدم برفی دنبال یه قلب یخی ؛

ولی میدونستم تابستونم میاد و من قلبمو پیدا نمیکنم .

خوشبحال آدم برفی ...

خیلی زود قلبشو پیدا کرد ؛

آخه همه قلبا یخی شده بود ...

پس من چی !!!

 

***

 

 

 

چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

پایان ...

 

 

در انتظار قطارم ...

قطاری که مسافرم در آن نیست ؛

من هم در ایستگاه نیستم ...

روی ریلم ...

***

 

دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

ح ل ق ه ...

 

یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

هیسسسس

 

 

شانه ات کو ؟

.

دنیایم باز به هم ریخته است ...

 

***

 

شنبه 7 بهمن 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

این دیگه آخرشه ...

 

Image

 

و اگه دیگه با دوستات رفتی بیرون مسخره بازی در نمیاری!!!
اگه دیگه بستنی چوبی و پفک نمیخوری.
خلاصه اگه دیگه مث قبل نیستی.....


خودت بهتر از هرکس دیگه ای میدونی که چه بلایی سر خودتو دلتو احساساتت اومده

***

 

 

شنبه 7 بهمن 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

با همه بوده است ... عجب هرزه ایست این تنهایی !!!

 

 

راننده تاکسی اسکناس رو گرفت و پرسید؟

- یک نفری !

مکث کردم و گفتم :

خیلی وقته ....

***

 

جمعه 6 بهمن 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

حسین پناهی ...

 

 

این روزها " بی " در دنیای من غوغا میکند ...

بی کس ، بی مار ، بی چاره ، بی تاب ، بی یار ، بی دار

بی دل ، بی ریخت ، بی صدا ، بی جان ، بی نوا

بی حس ، بی عقل ، بی خبر ، بی نشان ، بی بال ، بی وفا ، بی کلام

بی جواب ، بی شمار ، بی نفس ، بی هوا ، بی خود ، بی داد

بی روح ، بی هدف ، بی همزبان ، بی راه

* بی تو ، بی تو ، بی تو ... *

 

 

پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

دنیا، دنیای نامردیه ...

 

 

دیگر به » وفا « هم اعتمادی ندارم


میدانی چرا ؟


دیروز سگی را با گرگ بیابان دیدم که همراه شده بودند !!!

***

 

 

چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

خوشبختی ...

 

 

موضوع ِ انشا :

« خوش بختی »
ــــــــــــــــ بـه نام خــــدا
ـــــــــــــــــ


خوش بختی یعنی قلب مادرت بتپد.

ــــــــــــــــــــ پایان ـــــــــــــــــــــــــــ

 

 

چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

کی باور میکنه ...

 

 

وقتی از درد به خود می پیچیدم
همسایه ها گفتند: چقدر قشنگ قر می دهی…
و سالهاست من هنــــــــوز
رقاص پردرد خیابانهایم…

 

***

 

چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

کنارم باش ...

 

 

این روزها دنیایم

به اندازه یک نفر کوچک شده ...

و یک نفر به اندازه خدا برایم بزرگ ؛

قمار بزرگی کرده ام ...

اگر برود دین و دنیایم را باخته ام .

***

 

سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

دکتر شریعتی ...

 

 

هرکسی گمشده ای دارد، و خدا گمشده ای داشت.

هرکسی دوتاست، و خدا یکی بود.
و یکی چگونه می توانست باشد؟
هرکسی به اندازه ای که احساسش می کنند، هست، و خدا کسی که احساسش کند، نداشت.
عظمت ها همواره در جستجوی چشمی است که آن را ببیند.
خوبی ها همواره نگران که آن را بفهمند.
و زیبایی همواره تشنه ی دلی است که به او عشق ورزد.
و قدرت نیازمند کسی است که در برابرش رام گردد.
و غرور در جستجوی غروری است که ان را بشکند.
و خدا عظیم بود و خوب و زیبا و پر اقتدار و مغرور،
امّا کسی نداشت.
و خدا آفریدگار بود و چگونه می توانست نیافریند.
زمین را گسترد و آسمان ها را بر کشید.
کوه ها برخاستند و رودها سرازیر شدند و دریاها آغوش گشودند.
و طوفان ها برخاست و صاعقه ها درگرفت.
و باران ها و باران ها و باران ها.
در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود“.
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود.
و با نبودن چگونه توانستن بود؟
و خدا بود و با او اعدام بود.
و عدم گوش نداشت.
حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن، حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرس که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند و اگر نیافتند ، روح را از درون به آتش می کشند.
و خدا برای نگفتن، حرف های بسیار داشت.
درونش از آن ها سرشار بود.
و عدم چگونه می توانست مخاطب او باشد؟
و خدا بود و عدم.
جز خدا هیچ نبود.
در نبودن، نتوانستن بود.
با نبودن، نتوان بودن.
و خدا تنها بود.
هرکسی گمشده ای دارد.

و خدا گمشده ای داشت .

 

 

سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

حسین پناهی ...

 

 

 

❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤
**
**اجازه … ! اشک سه حرف ندارد … ، اشک خیلی حرف دارد!!!*
**

❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤

 

 

دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

بی معرفت ...

 

 

دوستت دارم گفتنای بعضیا ...

مثل خاروندن گردن اسبیه؛

که میخوان سوارش بشن .

جدی نگیر ...

***

 

دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

او که رفتنی ست بگذار برود ...

 

 

محبت زیادی ؛ همیشه آدم ها را خراب میکند.

گاهی آدم ها میروند ...

نه برای اینکه دلایل ماندنشان کم شده !

به این دلیل که آنقدر کوچکند ...

که تحمل حجم بالای محبت تورا ندارند ...

***

 

یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

یاد قدیما بخیر ...

 

 

 

نمی دانم  میدانی ... !!؟

که چقدر خنده هایم درد میکنند ...

.

این روزهاانگار !

بیشتر آدم ها ؛

به دست هم پیر میشوند، نه به پای هم ...

***

 

یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

کاش چوبی شوم ....

 

 

 

شنبه 30 دی 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

Dr . shariati

 

 

 

جمعه 29 دی 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

حسین پناهی ...

 

 

بهزیستی نوشته بود :

شیر مادر ، مهر مادر ، جایگزین ندارد ...

شیر مادر نخورده مهر مادر حلال شد ؛

و پدرم یک گاو خرید و من بزرگ شدم.

حقیقت زندگی ام را هیچکس نفهمید ...

جز معلم عزیز ریاضی ام که همیشه میگفت :

گوساله ... بتمرگ .

***

 

پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

تو زیبا ترین کودکی ...

 

 

تو جانت را بکن لعنتی 

پاستیل ها برای تو خلق نشده اند ...

تو تنها وارث سوزن هایی هستی که تو را از درد سقط میکنند ؛

به نداشته هایت خیره نشو ...

تو خلق شده ای که نداشته باشی ؛

دستان لرزان چندشناکت را از من دور کن .

تو تنها به درد وجدان من میخوری ...

بیا ... باور کن ... این آینه سرزمین عجایب توست ؛

هرچه نداری در آن خلق کن ...

و ایمان داشته باش از سر وجدانم هم که شده 

برای موهای فرضی ات ... گل سر می آورم .

دست از خواب من بردار ... می خواهم بی تو بخوابم 

 

                                                                     ( تقدیم به بچه های سرطانی )

 

 

چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

...

 

 

دنیای غریبی ست ...

با یکی که دست میدهی !

می دانی ...

که دیر یا زود ؛

از دستش میدهی ...

***

 

چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

خنده های یخی من ..

 

 

غمگینم ...

من عکسی در اعلامیه ترحیمم ؛

که خنده اش همه را می گریاند ...

 

 

سه شنبه 26 دی 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

کافه تریا ...

 

 

من عاشق میزهای کوچک کافه ای هستم ؛

که بهانه ی نزدیک بهم نشستنمان می شوند...

ومن

روبه روی تو

می توانم تمام ناگفته های جهان را یکجا بگویم ...

 

 

دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

درو غه ...

 

 

  

 

دنیا را بغل گرفتیم گفتند امن است هیچ کاری با ما ندارد...

خوابمان برد بیدار شدیم دیدیم آبستن تمام دردها یش شده ایم...

 

دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

پناهی ...

 

 

 

* *
*این روزها “بــی” در دنیای من غوغا میکند!
بــی‌کس ، بــی‌مار ، بــی‌زار ، بــی‌چاره بــی‌تاب ، بــی‌دار ، بــی‌یار ،
بــی‌دل ، بـی‌ریخت،بــی‌صدا ، بــی‌جان ، بــی‌نوا*
*بــی‌حس ، بــی‌عقل ، بــی‌خبر ، بـی‌نشان ، بــی‌بال ، بــی‌وفا ، بــی‌کلام
،بــی‌جواب ، بــی‌شمار ، بــی‌نفس ، بــی‌هوا ، بــی‌خود،بــی‌داد ، بــی‌روح
، بــی‌هدف ، بــی‌راه ، بــی‌همزبان *
*بــی‌تو بــی‌تو بــی‌تو……*
* *

یک شنبه 24 دی 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

بدون شرح ...

 

یک شنبه 24 دی 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

داستان یک شعر ...

 

 

شعری زیبا از مهرداد اوستا :

وفا نكردي و كردم، خطا نديدي و ديدم
شكستي و نشكستم، بُريدي و نبريدم

اگر ز خلق ملامت، و گر ز كرده ندامت
كشيدم از تو كشيدم، شنيدم از تو شنيدم

كي ام، شكوفه اشكي كه در هواي تو هر شب
ز چشم ناله شكفتم، به روي شكوه دويدم

مرا نصيب غم آمد، به شادي همه عالم
چرا كه از همه عالم، محبت تو گزيدم

چو شمع خنده نكردي، مگر به روز سياهم
چو بخت جلوه نكردي، مگر ز موي سپيدم

بجز وفا و عنايت، نماند در همه عالم
ندامتي كه نبردم، ملامتي كه نديدم

نبود از تو گريزي چنين كه بار غم دل
ز دست شكوه گرفتم، بدوش ناله كشيدم

جواني ام به سمند شتاب مي شد و از پي
چو گرد در قدم او، دويدم و نرسيدم

به روي بخت ز ديده، ز چهر عمر به گردون
گهي چو اشك نشستم، گهي چو رنگ پريدم

وفا نكردي و كردم، بسر نبردي و بردم
ثبات عهد مرا ديدي اي فروغ اميدم؟


ولی داستان عشق و خیانتی که باعث سروده شدن این شعر شد به گوش کمتر کسی رسیده.

و به دلیل زیبا ، غم انگیز و جالب بودن ، این جا برای شما بازگو می کنم .


مهرداد اوستا در جوانی عاشق دختری شده و قرار ازدواج می گذارند. دختر جوان به دلیل رفت و آمد هایی که به دربار شاه داشته ، پس از مدتی مورد توجه شاه قرار گرفته و شاه به او پیشنهاد ازدواج می دهد.
دوستان نزدیک اوستا که از این جریان باخبر می شوند، به هر نحوی که اوستا متوجه خیانت نامزدش نشود سعی می کنند عقیده ی او را در ادامه ی ارتباط با نامزدش تغییر دهند. ولی اوستا به هیچ وجه حاضر به بر هم زدن نامزدی و قول خود نمی شود . تا اینکه یک روز مهرداد اوستا به همراه دوستانش ، نامزد خود را در لباسی که هدیه ای از اوستا بوده ، در حال سوار شدن بر خودروی مخصوص دربار می بیند...

مهرداد اوستا ماه ها دچار افسردگی شده و تبدیل به انسانی ساکت و کم حرف می شود. سالها بعد از پیروزی انقلاب ، وقتی شاه از دنیا می رود ، زن های شاه از ترس فرح ، هر کدام به کشوری می روند و نامزد اوستا به فرانسه ..

در همان روزها ، نامزد اوستا به یاد عشق دیرین خود افتاده و دچار عذاب وجدان می شود. و در نامه ای از مهرداد اوستا می خواهد که او را ببخشد. اوستا نیز در پاسخ نامه ی او تنها این شعر را می سراید.
حالا یک بار دیگه شعر رو بخونید ....

 

 

 

یک شنبه 24 دی 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

تازه میفهمم ...

 

یک شنبه 24 دی 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

به قولِ ...

 

 

 

به قـــولِ مایکل اسکوفیلد

همیشه اون تغییری باش که میخوای توی دنیا ببینی

***

 

 

یک شنبه 24 دی 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

برای بهترین دوستانم ...

 

 

 

مهم نیست چه سنی داری هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر.
اگر کسی تو را پشت خط گذاشت تا به تلفن دیگری پاسخ دهد تلفن را قطع کن.
هیچوقت به کسی که غم سنگینی دارد نگو " می دانم چه حالی داری " چون در واقع نمی داني.
یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه می خواهی نوعی شانس و اقبال است.
هیچوقت به یک مرد نگو موهایش در حال ریختن است. خودش این را می داند.
از صمیم قلب عشق بورز. ممکن است کمی لطمه ببینی، اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است.
در مورد موضوعی که درست متوجه نشده ای درست قضاوت نکن.
وقتی از تو سوالی را پرسیدند که نمی خواستی جوابش را بدهی، لبخند بزن و بگو: "برای چه می خواهید بدانید؟"
هرگز موفقیت را پیش از موقع عیان نکن.
هیچوقت پایان فیلم ها و کتابهای خوب را برای دیگران تعریف نکن.
وقتی احساس خستگی می کنی اما ناچاری که به کارت ادامه بدهی، دست و صورتت را بشوی و یک جفت جوراب و یک پیراهن تمیز بپوش. آن وقت خواهی دید که نیروی دوباره بدست آورده ای.
راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نکن.
هیچوقت از بازار کهنه فروشها وسیله برقی نخر.
شغلی را انتخاب کن که روحت را هم به اندازه حساب بانکی ات غنی سازد.
سعی کن از آن افرادی نباشی که می گویند : " آماده، هدف، آتش "
هر وقت فرصت کردی دست فرزندانت را در دست بگیر. به زودی زمانی خواهد رسید که او اجازه این کار را به تو نخواهد داد.
چتری با رنگ روشن بخر. پیدا کردنش در میان چتر های مشکی آسان است و به روزهای غمگین بارانی شادی و نشاط می بخشد.
هیچوقت در محل کار درمورد مشکلات خانوادگی ات صحبت نکن.
در حمام آواز بخوان.
در روز تولدت درختی بکار.
طوری زندگی کن که هر وقت فرزندانت خوبی، مهربانی و بزرگواری دیدند، به یاد تو بیفتند.
بچه ها را بعد از تنبیه در آغوش بگیر.
فقط آن کتابهایی را امانت بده که از نداشتن شان ناراحت نمی شوی.
ساعتت را پنج دقیقه جلوتر تنظیم کن.
هنگام بازی با بچه ها بگذار تا آنها برنده شوند.
فروتن باش، پیش از آنکه تو به دنیا بیایی خیلی از کارها انجام شده بود.
از کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد، بترس.
فراموش نکن که خوشبختی به سراغ کسانی می رود که برای رسیدن به آن تلاش می کنند...
 
 

شنبه 23 دی 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

کی میدونه ... !

 

 

درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند
سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین
قصه ی تلخ مرا سرسره ها می فهمند
یک نگاهش به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند...

 

جمعه 22 دی 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

خدا ...

 

 

مدتی است دلت می خواهد در دنیا را ببندی

دلت می خواهد بروی آنجا که فقط "خداست"

از همه و همه دلگیری

می خواهی زانو هایت را بغل کنی و سکوت و ناگفته هایت را گریه کنی

خسته ات میکند وقتی میبینی تا اینجای راه که آمدی مسیر انحرافی بوده

خسته می شوی وقتی می فهمی هیچکس به غیر از خودت همراهت نیست

دوست داری یه چند روزی از این دنیا مرخصی بگیری و بروی

" آنجا که فقط خداســــــــت"

اینجای زندگی دلت خیلی گرفته

دلگیری وقتی می فهمی چقدر ارزشهایت بی ارزش بوده

که هرچیز کوچکی را بزرگ دیدی و بزرگترین ها را اصلا ندیدی

به اینجای زندگی که رسیدی دوست داری خانه ی دلت جایگاه یکی باشد

خیالت راحت میشود وقتی میبنی هنوز هست و همیشه بوده

وقتی می فهمی همان یکی برای تمام زندگیت کافیست

دوست داری دست "خدا" را محکم تر بگیری و همه ی افکارت به یک جا انس بگیرد

همان جا

"که فقط خداســـــــــــــت"....

 

 

جمعه 22 دی 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

صادق هدایت ...

 

 

 

 

از کنایه ها نرنج ...

این مردم کارشان نیش زدن است ؛

عمریست ...

به هوای بارانی میگویند :

" خراب "

 

جمعه 22 دی 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

ثروت ...

 

 

او جایگزین تمام نداشته هایم است ...

***

 

جمعه 22 دی 1391برچسب:,

  توسط مریم ...  |
 

 



سلام ... پیتزا مخلوط دیدید !!! این وبلاگشه :) به قول شاعر(خودم): گذری از همه جا و همه چیز / آخرش هم هیچ جا و هیچ چیز
nmari2200@gmail.com


 

 

 وارونه های من ...
 رفیق بی کلک ...
 غریبه ی امروز و آشنای دیروزم ...
 بابایی ...
 افسوس ...
 همه نه ...
 آدم برفی ...
 پایان ...
 ح ل ق ه ...
 شـــــ ـايـد تـكـراری باشــ ـم ...مطلب ارسالی ازگور ب گور
 هیسسسس
 این دیگه آخرشه ...
 با همه بوده است ... عجب هرزه ایست این تنهایی !!!
 حسین پناهی ...
 دنیا، دنیای نامردیه ...
 خوشبختی ...
 کی باور میکنه ...
 کنارم باش ...
 دکتر شریعتی ...
 حسین پناهی ...

 

بهمن 1391
دی 1391

 

مریم ...

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کاش تنها غم دلم ؛ شکستن نوک مدادم بود ... و آدرس merikh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پروفایل مدیروبلاگ
پلاک عشق
love story
Alone boy
گور ب گور
بیقرارتوام و در دل تنگم گله هاست
پیام لاله ها
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

 

حمل و ترخیص خرده بار از چین
حمل و ترخیص چین
جلو پنجره اسپرت
الوقلیون

 

RSS 2.0
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 343
بازدید کل : 50092
تعداد مطالب : 74
تعداد نظرات : 92
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->